یک دلنوشته زیبا

جوانی ام به فدایت آقاجان.....

به گزارش خبرنگارهیئت از عمل جراحی حضرت آقا؛ دل های خیل عظمیم آزادیخواهان از سراسر دینا کمی مشوش شد.

متن زیر یک دلنوشته کوتاهی است که یکی از عزیزان برای ما ارسال کرده است.

سلام آقای خوبم...

نمیدانم وقتی از تلویزون آن خبری که گوینده اخبار از عمل جراحی شما گفت انگار که آب یخی بر روی سرم ریخته باشند.

قربانت بروم

آخر از بس شما را سرحال دیده بودم دیگر تحمل این صحنه را نداشتم..اشک در چشمانم جمع گشت؛ یک لحضه نزدیک بود قلبم بایستد از نگرانی ..

اما خدا رو شکر وقتی آن لبخند های ملیح و زیبایت را دیدم قلبم آرام شد.

رهبر من...

طاقت دیدن یک لحظه کسالت شما را ندارم مولا جان.

ای کاش من به جای شما بر روی تخت بیمارستان می بودم.

آقا جان ...

رنگ رخسارت کمی پریده بود.اشک در چشمانم حلقه زده است و نمیدانم برایت چه بنویسم..

الان خوشحالم .خوشحال از اینکه شما را خندان و سرحال میبینم ..خوشحال از اینکه دشمنانت از کنیه و حقارت د راوج خفت ذلت هستند.

خوشحالم از اینکه دوباره رهبرم را سرحال بر روی صندلی ساده خود تکیه میزند و با سخنان گهربار خودش همه نقشه دشمنان را بر ملا میکند و همه دلهای مستضعفان را امید و آرامش میدهد.

ای آرامش کشورم..

نگاه تو لبخند تو همه دنیای من است

و من این دنیا را با دنیای دنیا پرستان لحظه ای عوض نمیکنم...حال همه قدر تو را بیشتر میدانند...

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفزما

خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار

از عمر من بکاه و به عمر رهبر افزا